روزی که خبر دادنت به ما دادی
دخترم
امروز که تصمیم گرفتم برای تو وبلاگ درست کنم،
یک هفته ای است که وارد ماه هفتم بارداری شدم و چیزی به دنیا اومدنت نمونده!
ما روزهای زیادی را با هم گذروندیم که با همه سختیش، شیرین بود و بیادماندنی.
قبل از اینکه بیای تو دل مامان با بابا رفتیم مشهد پا بوس امام رضا وازش طلب
یه بچه سالم کردیم و بعد از چهارده روز احساس کردم که تو وجودمی
فرداش رفتم ازمایش خون دادم جواب آزمایش مثبت شد من و بابایی
اون لحظه از خوشحالی میخواستیم بال در بیاریم
خدا رو به یمن وجود پر برکتت شکر کردیم
زود زمینی شو که دلم خیلی یه کوچولوی شیرین میخواد
که به دستای نازت که بوی بهشت بوسه بزنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی